loading...
بدون عنوان .....
Omid بازدید : 31 دوشنبه 22 مهر 1392 نظرات (0)

  دارم راه میرم…

 

یهو یه صدایی میاد…


_ داداش یه 
عکس از مامیگیری؟


_ منم میگم چرا که نه؟


دوربینو حاضر میکنم که چشمام میخوره به تو…کاره دنیارو ببین،من باید از تو وو کسی که تورو ازم دزدیده عکس بگیرم…


سعی میکنم به روی خودم نیارم 


اما،جالب اینجاست،تو حتی منو نمیشناسی…


من همونم، فقط موهامو بلند تر شده مثل روز های تلخم ، چهره ای که شکسته شد جوانیش بر باد رفت …

 

پیرش کردی …


مثل قدیما لبخند رو لبام نیست…


صورت همیشه صافم حالا پر از ریش شده …


شایدم کلا یادت رفته من کیم…


چه توقعی دارم…


ولی تو هنوز مثل گذشته زیبایی …


یادش بخیر میگفتی نمیتونی کسی رو جز من به اغوش بکشی 


امروز خودم عکسش را گرفتم

 

_ داداش اون دکمه هستش 


_ بله بله ( چیک چیک)


چه لب خند زیبایی زدی 


مثل همون روز که زدی تو سینه ام گفتی تو یه دیونه ای دیونه !!


_ داداش ممنون خیلی حال دادی 


_ خواهش میکنم قابلی نداشت 


راستی عشقم قابل نداشت ؟؟


یا ثبت خاطره شما هااا؟؟


یا تنها بودن هایم 


اره قابلی نداشت

راستی داداش نوش جونت !!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    نظر خودتون برای سایت چه گونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 32
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 28
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 46
  • بازدید کلی : 1,794