دلم گرفته ای دوست هوای گریه دارم
باز آسمان دلم ابری شد
صدوپنجاه وشش ماه ، چهارهزارو ششصدوهشتاد روز
عجب صبری دارم نه؟ آنهم در یک وضعیت
گویی در میان سیل غمها
تنها پناهگاه امن
سکوت ، تر شدن بیصدای چشمانم ،و زمزمه ی الحمدلله است
دلم گرفته ای دوست هوای گریه دارم
باز آسمان دلم ابری شد
صدوپنجاه وشش ماه ، چهارهزارو ششصدوهشتاد روز
عجب صبری دارم نه؟ آنهم در یک وضعیت
گویی در میان سیل غمها
تنها پناهگاه امن
سکوت ، تر شدن بیصدای چشمانم ،و زمزمه ی الحمدلله است